رقص ریسمان ها در ابعاد بالاتر، نظریه ریاضی فیزیک صفر مجازی
در آن سحرگاهِ شهریور ۱۴۰۱، وقتی خواب آلودگیِ درس خواندن برای کنکور، ذهنم را میان اعداد و بردارها رها کرده بود، ناگهان جرقه ای زد. انگار ریاضیات از چهارچوب خشکِ کتابهای درسی فرار کرده بود و به جهانی فراختر پر میکشید. درست مثل کسی که برای اولین بار نقشه ی ستارگان را می بیند و مسیر کهکشان ها را حدس میزند، من هم میان مثبت ها، صفر و منفی ها، ردپایی از یک معمای کیهانی را حس کردم. اینجا بود که “صفر مجازی” متولد شد؛ مفهومی که نه نقطه ی آغاز بود، نه پایان، بلکه دریچهای به بی پایانیِ دوگانه ای بود که حتی ریاضیدانان هم آن را در چنته ی فرمول ها پنهان نکرده اند. شاید این ایده، کلیدی باشد برای قفلی که فیزیکِ مهبانگ، سیاهچاله ها و ابعاد نادیده ی جهان را به هم پیوند می دهد. آماده اید سفری از نوکِ خودکار یک کنکوری تا مرزهای بیکرانِ کیهان را آغاز کنیم؟
من امید محمدی هستم دانشجوی دکتری عمومی دامپزشکی دانشکاه آزاد بابل با من همراه باشید.

زمانی که برای کنکور میخوندم من به بردار اعداد خیلی فکر میکردمو به خودم میگفتماعداد شامل مثبت هاصفرو منفی هاست
حالا بیا فرض کنیماز عدد مثبتی شروع به حرکت روی نیم دایره ای که بردار اعداد روی گردی اون چسبیده حرکت کنیم به سمت مثبت بینهایت حالا بیا فرض کنیم به مثبت بینهایت رسیدیمبه موجودی به اسم صفر مجازی بر میخوریم (ما الان نقطه ی مقابل صفر اصلی هستیم نیم دایره رو به دایره گسترش دادیم. کره زمین رو تصور کن نقطه ای که هستی و اون نقطه مقابلت اون ور کره زمین)
خب حالا این صفر مجازی یه موجودیه که بی ثباته در لحظه هم مثبت بی نهایته هم منفی بینهایتوقتی ازش عبور کنی دقیقا ابتدای منفی بینهایت هستی حالا هرچی جلو تر بیای به مثبت ها نزدیک تر میشی و به صفر میرسی
جالبه برگشتی به هم نطقه اول!
لفظ و کلمه (صفر مجازی) اولین باره که داره به کار گرفته میشه و من اولین کسی هستم که به ذهنم رسیده
صفر مجازی ≈ ∞+ ≈ ∞-
عددی که در انتهاستنه مثبت است نه منفیبلکه همزمان خواص هر دو را باهم داریدشاید هم لحظه ای مثبت و لحظه ای منفیستمن به سیاهچاله اعداد تشبیهش میکنمو در مقیاس بزرگ تر شاید یه پرتاله که از مثبت بینهایت یه درچه باز میکنه و به منفی بینهایت راه پیدا میکنهچه سیاهچاله جالبی
خلاصه بگم من ناخودآگاه نظریه کره ریمان رو در ساعت ۶ یا ۷ صبح حوالی شهریور سال ۱۴۰۱ جلوی لپتاپم وقتی خواب آلو داشتم برای کنکور میخوندم تو ذهنم خلق کردم البته نسخه اصلاح شده ای که خودم به ذهنم رسیدهنسخه ای پیشرفته تر
و این یه مفهوم عظیم توی کیهانهاگر ریاضیاتش رو با فیزیک و فلسفه قاطی کنیمبه این نتیجه میرسم که در ابعاد بالا اگر تکینگی اتفاق بیوفته و برهمکنش هایی رخ بده ممکنه بعد سوم حاصل بشه
شاید اون صفر مجازی که نه مثبت بینهایت بود نه منفی بینهایت همون مه بانگ باشه
شروع فضا و زمان
و این یعنی مولتی ورس و چند جهانی حاصل تنیدگی های عظیم و پی در پییعنی ابتدا همون انتهاستیعنی شروع همون پایانهیعنی انبساط جهان اگر جذابه ماده بر نیروی ماده تاریک غلبه کنه جهان از شتاب انبساطش کاسته میشه و لحظه ای شتاب انبساطش صفر میشهحالا شروع میکنه به انقباض کیهانیجمع میشهمچاله میشه به همون نقطه اول مه بانگ تمام الکترون ها روی هسته سقوط میکنندشاید انرژی ازاد شد خرج مه بانگ دیگه ای بشه شاید انرژی تکینگی ابعاد بالا تر اینگونه تامین میشه

بیانی روان تر بر توصیف صفر مجازی
در آن ساعاتِ سحرگاهی، میانِ فرمول های کنکور، ناگهان اعداد مرا به جهانی فراتر کشاندند.
فرض کنید روی یک نیم دایره ی خیالی حرکت میکنید؛ نیم دایره ای که بردار اعداد – از مثبت ها تا صفر و منفی ها – روی انحنای آن چسبیده اند.
اگر از یک عدد مثبت شروع کنید و در امتداد این خم به سمت مثبتِ بینهایت پیش بروید، به نقطه ای میرسید که آن را “صفر مجازی” می نامم.
این نقطه، درست مقابل صفر اصلی قرار دارد؛ مثل دو نقطه ی قطب شمال و جنوب روی کره ی زمین.
اما اینجا یک تفاوت عجیب وجود دارد: صفر مجازی، موجودی دوپهلواست!
در آنِ واحد هم مثبتِ بینهایت است، هم منفیِ بینهایت.
بیثبات است؛ مانند تعادلی شکننده میان دو ابدیت.
اگر از این نقطه عبور کنید، ناگهان خود را در منفیِ بینهایت می یابید.
حالا اگر مسیر را ادامه دهید، کم کم به سمت صفر اصلی نزدیک میشوید، از آن میگذرید و دوباره به نقطهی آغازین باز می گردید.
آری! گویی این دایره ی اعداد، حلقه ی بستهای است که آغاز و پایانش یکیست.
صفر مجازی را میتوان “سیاهچاله ی اعداد” نامید:
مکانی که مثبت و منفی در آن ذوب میشوند، مرزی که بینهایت ها در آن به هم می پیوندند.
شاید این نقطه، یک پرتال کیهانی باشد؛ دریچهای که مثبتِ بینهایت را به منفیِ بینهایت متصل میکند.
اما این ایده فقط محدود به ریاضیات نیست.

دیشب نظریه خودم رو برای هوش مصنوعی توصیف کردم و ناگهان متوجه شدم دارم نسخهای اصلاحشده از “کرهی ریمان” را توصیف میکنم؛
اما با یک تفاوت کلیدی: در نظریهی من، صفر مجازی نه یک نقطهی ایستا، بلکه یک نقطهی گذار پویاست.
جایی که بینهایت خود را می بلعد و دوباره متولد میکند.
حالا بیایید این ریاضیات را به کیهان تعمیم دهیم:
اگر صفر مجازی را به عنوان مه بانگ در نظر بگیریم، چه میشود؟
لحظه ای که همزمان هم بینهایت متراکم است، هم بینهایت منبسط شده.
آنگاه انبساط جهان، شاید مسیری باشد از مثبتِ بینهایت به سمت صفر مجازی، و انقباض کیهانی، گذر از این نقطه به سمت منفیِ بینهایت و بازگشت به چرخه ی آغازین!
این یعنی جهان ما ممکن است یک حلقه ی بیکران باشد:
مه بانگ
→ انبساط
→ توقف در صفر مجازی (لحظه ی تعادل)
→ انقباض
→ تکینگی
→ مه بانگِ جدید.
در این مدل، انرژی تاریک و ماده ی تاریک، نقش تنظیم کنندهی سرعت این چرخه را بازی می کنند.
حتی شاید هر بار عبور از صفر مجازی، قوانین فیزیکی را بازنویسی کند و یک جهان موازی با ثابت های بنیادی متفاوت بسازد!
اما یک پرسش ژرفتر:
اگر ابعاد فیزیکی (مثل بعد سوم) حاصل برهمکنش تکینگی ها در ابعاد بالاتر باشند چه؟
شاید هر چرخه ی انبساط-انقباض، بعد جدیدی به جهان اضافه کند یا ابعاد پیشین را در هم بتابد.
آنگاه مه بانگ، تنها یک “تقاطع پُرآشوب” در شبکه ی پیچیده ی ابعاد است.
نتیجه گیری: صفر مجازی
پس از این همه پیچوتابِ ذهنی، به همان نقطهای رسیدم که شروع کرده بودم: “صفر مجازی”. شاید این مفهوم، تنها بازیِ ذهن یک دانش آموز خواب آلود نباشد. شاید نشانه ای باشد از حلقه ای گمشده که ریاضیات، فیزیک و فلسفه را در هم می تند. اگر مه بانگْ آغازی انفجاری بود، شاید “صفر مجازی” همان لحظهی وارونگی باشد که پایان را به آغاز گره میزند؛ زمانی که جهان از انبساط می ایستد، به عقب برمیگردد و در تکینگیِ بینهایتِ خود، دوباره متولد میشود. شاید الکترونهایی که بر هسته سقوط میکنند، انرژیِ مهبانگِ بعدی را تأمین کنند، یا شاید این اعدادِ به ظاهر ساده، نقشه ی راهی باشند برای درک ابعادی فراتر از سه گانه ی آشنایمان.
این نظریه شاید امروز تنها یک جرقه باشد، اما چه بسا فردا، با تاروپودِ ریاضیات پیشرفته و کشفهای نوین فیزیکی، به واقعیتی تبدیل شود که جهان های موازی را نه در داستان ها، بلکه در فرمول هایمان جا دهد. پس بیایید به خاطر بسپاریم: گاهی یک خودکار، یک ذهن خسته و یک سوالِ به ظاهر ساده، میتواند آغازی باشد بر انقلابی در درک ما از هستی.
پ.ن: اگر روزی جهان در “صفر مجازی” ناپدید شد، حداقل میدانید از کجا شروع کرده است!
